سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 7174
کل یادداشتها ها : 9
خبر مایه


تاریخچه فراماسونری

فراماسون یا فراماسونری: (واژه فرانسوی فراماسون به معنای بنّای آزاد ) آموزش ها و آداب فرقه پنهانی برادران « بنایان آزاد » که بر اساس همیاری گرد آمده اند. کار فراماسونی نهانی است و اعضای انجمنهای فراماسونی نباید آیین و رسوم آن را بازگو کنند، ولی مانعی ندارد که عضویت خود را در انجمن اشکار کنند. فراماسونری گسترده ترین و جهانگیرترین انجمن پنهان است و با پیشرفت امپراتوری بریتانیا در جهان گسترش یافت و به همین جهت در جزایر بریتانیا و کشورهای وابسته به امپراتوری و کشور ها زیر نفوذ آن از همه جا گسترده تر است. شمار فراماسون ها حدود 6 ملیون نفر تخمین زده می شود که از این عده چهار میلیون در ایالات متحده آمریکا و یک میلیون در جزایر بریتانیا هستند و بقیه در دیگر کشورها. گفته می شود در فراماسونری رسم و سنت بر هر قاعده و قانونی غلبه دارد .

آیین فراماسونری شامل مقرراتی است که انجمن های محلی موسوم به لژ ( به انگلیسی “لاج “ )با آنها  با یکدیگر در ارتباطند. عضویت در فراماسونری در کشورهای کمونیست و همچنین در اسپانیا و پرتغال و اندونزی و مصر ممنوع است. در آلمان هیتلری و ایتالیای فاشیست دستگاه فراماسونری از این دو کشور برچیده شد. پیروان کلیسای کاتولیک نیز از عضویت در این دستگاه منع شده اند . ریشه فراماسون از سده های میانه اروپاست . در آن دوران بناهای روزمزدِ دورگرد اتحادیه ای داشتند که امور صنفی را در میان می گذاشتند و در هر شهر با هم گرد می آمدند و مسائل خود را مطرح می کردند و تصمیم های برای پیشرفت کار خود می گرفتند و برای پرهیز از گرفتاری ها، انجمن ها و بحث های آنان پنهانی بود. در سده های شانزدهم و هفدهم سازمان این بناهای آزاد رونق بسیار داشت و تنها بنایان می توانستند در آن عضو شوند. فراماسونری با آداب و نمادهای صنف های قرون وسطایی آغاز کرد، اما سرانجام بویژه در سده های هفدهم و هجدهم آیین ها و دم و دستگاه فرقه های دینی و برادریی شهسواران را برای خود برگزید. در 1717 م. نخستین لژ بزرگ که اتحادیه ای از لژها بود، در انگلستان پایگذاری شد. سپس در کشورهای دیگر لژهای بزرگ برپا شد. در قرن هجدهم گروهی از کسانی که هیچگونه وابستگی با صنف بنا نداشتند ولی سازمان پنهانی آنها را پسندیده بود، به دستگاه فراماسونری وارد شده و رسوم و آیین های آنرا پذیرفتند و چندی نگذشت که دستگاه جمعیت بناها به دستگاه فراماسونری امروز بدل شد و کمی بعد شاخه های آن در اغلب کشورهای اروپا برپا شد. اعضای این دستگاه بیشتر اعیان و اشراف و بازرگانان و ثروتمندان بودند، که هر یک به منظور خاصی عضو دستگاه می شدند تا با یاری همدیگر به مقصود خود برسند. پنهانی بودن سازمان و همچنین شعارهای اخلاقی و خیرخواهانه آن و اصل همیاری در سازمان نیز گروهی را جذب می کرد. اعضا یکدیگر را با نشانه های ویژه می شناختند و می بایست یکدیگر را یاری کنند . در سده هجدهم و نوزدهم دستگاه فراماسونی رونق فراوان یافت وبین اعضای آن پادشاهان و سیاستمداران وصاحبان نفوذ یافت می شدند، ازجمله جورج واشنگتن (نخستین رئیس جمهور آمریکا) گوته (شاعر آلمانی) ، ادوارد هفتم (پادشاه انگلستان) وعده ی دیگری از افراد سرشناس دیگر کشورها عضویت این دستگاه را داشتند.

اگرچه فراماسونری را اغلب یک نهاد مسیحی انگاشته اند، اما چنین نیست ولی بسیاری از عناصر دینی را در اصول عقاید خود دارد. آموزه های آن اخلاق، و نیکوکاری و پیروی از قانونِ سرزمین را با هم جمع می کند. درخواست کننده ی عضویت می یابد بالغ و «مؤمن» به «وجود باری تعالی» و جاودانگی روح باشد. برخی از لژها به داشتن پیشداوریهای ضد یهود، ضد کاتولیک و ضد سیاه متهم شده اند. اکثر لژها در اکثر کشورها به سه درجه عمده تقسیم شده اند: شاگرد‏‏‏، یار (رفیق)حرفه ای ، استاد . در بسیاری از لژها درجه ها بسیار است، یعنی هر یک از سه درجه ی اصلی به چندین درجه تقسیم می شود.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شعبه های دستگاه فراماسونری در کشورهای خاورمیانه (مانند ترکیه ومصر و ایران ) هم برپا شد، ولی لژها و انجمنهای فراماسونی در این کشورها بزودی وسیله ای برای پیشرفت سیاستهای استعمار اروپائی، بویژه استعمار بریتایا واقع شد. در زمان ناصرالدین شاه میرزا ملکُم خان دستگاه فراماسونری را در ایران بر پا کرد و قصد او این  بود که عده ای از مخالفان رژیم استبداد را گرد آورد و استفاده سیاسی از آن جمعیت بکند. مردم این انجمن پنهانی را «فراموشخانه» نامیدند، زیرا کسانی که عضو آن می شدند پیمان بسته بودند که هر چه می بینند و می شنوند فراموش کنند و باز نگویند. دستگاه فراماسونری میرزا ملکم خان به دلیل مخالفت حکومت وقت چندان دوام نیافت و ناصرالدین شاه دستور سرکوبی آن را داد؛ ولی پس از آن شعبه ای از فراماسونری انگلیسی و فرانسوی در ایران تشکیل شد و بعدها با گرد آمدن گروه بزرگی از صاحبان قدرت و نفوذ در تشکیلات فراماسونری ، این دستگاه در گرداندن کارها و برآوردن مقاصد سیاستهای استعماری نقش بزرگی یافت. 

دانشنامه سیاسی. ص241

 

 

حقیقت آن است که شالوده «فراماسونری جدید» در قرن هیجدهم میلادی توسط صهیونیست ها نهاده شد و به اعتراف خود آنان، سازمانهای فراماسونری را برای تضعیف ملت ها و سلطه بر ایشان ایجاد کردند. در پروتکل یهود در باره « سازمان مخفی یهود » یا « فراماسونری» آمده است.

« ما در مقابل خود نقشه ای داریم که روی آن مسیر خطرناکی تعیین شده و با طی این مسیر خطرناک بایستی آثار چند قرن دیگران را منهدم سازیم. برای تهیه وسایلی که ما را به مقصود نایل سازند، باید از بی غیرتی و بی ثباتی افراد اجتماع و عدم اطلاع افراد به شرایط زندگی راحت و آسوده استفاده کرد... چه کسی میتواند یک قدرت مخفی را از بین ببرد ؟ این قدرت مخفی، قدرت ماست.فراماسونری خارجی فقط به منظور مخفی نگاه داشتن نقشه های ماست و شعاع و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجراء آن برای همیشه بر ملت ها پوشیده است.»

دلیل دیگر که ماهیت صهیونیستی سازمان فراماسونری جهانی را آشکار می کند، سرودهای رسمی ماسون هاست که در مراسم افتتاح لژها وسایر تشریفات  مخصوص، همراه با موزیک خوانده می شود. این سرود ها همگی از تورات اخذ شده که طی بارها «یهوه صبایوت» را خداوند آدمیان شناخته  و همه مردم را «گوسفندان مرتع او» لقب داده است:

ای تمامی روی زمین

خداوند را باشادی عبادت نمائید

و به حضور او با ترنم بیائید

بدانید که یهوه خداست

او ما را آفرید

ما قوم او هستیم و گوسفندان مرتع او.

در مراسم تنصیب، خطیب تنصیب کننده، قسمت 123 از مزامیز داوود را می خواند:

اینک چه خوش و دلپسند است که برادران به یکدلی باهم ساکن شوند. مثل روغن نیکوبر است که به ریش فرود می آید. یعنی به ریش هارون که به دامن ردایش فرو می آید. و مثل شبنم حرمون است که بر کوههای صهیون فرو می آید. زیرا در آنجا یهوه برکت خودرا فرموده است.  یعنی حیات را تا ابدالآباد.

اعضای فراماسونری نیز در در کشورهای اسلامی با صهیونیست ها هم آواز شده و با شادی و شعف این گونه سرودها را میخوانند.

مرحوم محیط طباطبائی در این باره می نویسد: « به فرض اینکه سوگند به خدای اسرائیل و توسل به یهوه و ایلویهیم برای مسیحیان به اعتبار اینکه تورات کتاب دینی معتبر ایشان است و هنوز بیش از عهد جدید رفع نیازمندیهای ایشان را می کند، اثری مأنوس و إنشاء مزامیر داوود در کلیسا همچون کنیسه معمول باشد‍؛ برای مسلمانان که تورات و زبور و انجیل را پس از نزول قرآن منسوخ و غیر قابل پیروی می دانند  و به خدای یگانه و عادلی اعتقاد دارند که پروردگار جهانیان یا رب العالمین است   و در میان بنی اسرائیل و بنی اسماعیل و یا اسرائیل و اردن با مصر و سوریه تفاوتی نمی گذارد، توسل به یهوه صبایوت خدای اختصاصی اسرائیل که با هیچ قوم و ملت و خلق دیگری نظر عنایت بلکه حق توجه ندارد، مخالف اساس اعتقاد دینی ایشان است.

علاوه بر این اشکال عقیده ای که در این توسل  تشبث به خدای خاص بنی اسرائیل وجود دارد، مشکل تازه قضیه در دلالت لفظ اسرائیل بر مفهوم جدیدی غیر از مصداق دیرین معهود از این کلمه است و آن کشوری و دولتی جدید متشکل از یهودیان آلمانی و روسی مهاجر در سرزمین فلسطین است که اینک به نام اسرائیل معروف شده است.

کثرت اتصال و اختصاص این مفهوم سیاسی و اعتباری جدید به لفظ اسرائیل، دیگر برای خدای اسرائیل در ذهن مردم عصر ما جز خدای دولت اسرائیل مفهومی ندارد  که آن هم مانند ستاره شش پر دیگر مهر و محبت و طلسم نیکبختی دعا نویسی نیست، بلکه نشان رسمی این کشور نوزاد شمرده می شود. در این صورت توسل به خدای اسرائیل در روزی که دیگر مردم روی زمین از این کلمه مفهوم قوم مظلوم و آواره ای را در نمیابند که از ستم مسیحیان در رنج و عذاب  باشد، بلکه دلالت بر مفهوم حکومتی نو ظهور دارد که به سعی انگلیس و آمریکا در قلب عالم به اسلام پدید آمده و با جنک و تصرف اراضی مسلمانان، اثبات وجود می کند...»

اصل اساسی پروتکل یهود که عامل تدوین آن « سازمان فراماسونری » است، زدودن دین از جوامع بشری می باشد. صهیونیسم سرٍٍٍّ موفقیت خود را در این مسأله می داند و می کوشد که این مهم را به انجام رساند. آنان می گویند:

«از همین نظر لازم است که ما ایمان به مذهب را ریشه کن نمائیم... و به جای آن ارقام محاسبات و موضوعات مادی را جایگزین سازیم... تا تمام ملل در صدد منافع خصوصی خود بر آمده و برای اغراض شخصی مبارزه نموده و توجه ای به دشمن مشترک خود نداشته باشند» .

شعار آزادی، برابری و برادری که تکیه کلام فراماسونرهاست در حقیقت سخن صهیونیسم است که آن را برای فریب ملل در دهان «بادران ماسونی » نهاده و تا کنون سود فراوانی از آن برده و خواهند برد. « زمانی که نوبت حکومت ما فرا رسد تکیه کلام خود یعنی عبارت آزادی، مساوات و برادری  را عوض نخواهیم کرد بلکه مقصود خودمان را با الفاظی از قبیل «حق آزادی» و «وظیفه مساوات» و «هدف برادری» ادا خواهیم کرد و در نتیجه تمام حکومتها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد ... ما جاه طلبی ها و حرص و آز انتقام بی رحمانه و کینه را منحصر به خود می کنیم. ما هستیم که با ترور همه جا را احاطه می کنیم ...»

در واقع سرّمگویی که فراماسونری جهانی سعی در کتمان آن دارد، همان «زورگویی» است که خود آن را «مکر و تزویر» معنی  کرده اند و در به کار گیری آن صبر و حوصله به خرج می دهند و می گویند:« با این وسیله ما به مقاصدی نا ئل می شویم که مستقیماً وصول به آنها امکان پذیر نیست و این سیاست اساس فراماسونری ما را که دیگران به اصول آن پی نبرده اند، تشکیل می دهد.»

بنا براین فقط زور می تواند در سیاست موفق باشد، به ویژه اگر توأم با استعداد فطری و رهبری قوم بنی اسرائیل باشد و به همین جهت شدت و خشونت اصل مسلم فریب و تزویر، بنیان فراماسونری را تشکیل می دهد. مهمترین راه برای پیشرفت«سیاست تزویر» سرّ نگهداریست و هرگز گفتار یک سیاست مدار نباید با عمل او مطابق باشد! ماسونهای صهیونیست باید بکوشند که هر چه بیشتر نفاق را درمزرعه دلهای ملل بپاشند و در عین حال آنان را به آزادی، مساوات و برادری مژده دهند :

«کلمات آزادی و مساوات و برادری کلماتی هستند که به وسیله آنها مأمورین ما ـ فراماسونرها ـ عده بسیاری را با شوق و شعف به زیر بیرق ما فرا خواندهاند و در عین حال این کلمات در حکم کرمهایی هستند که ریشه راحتی و آسایش کلیه ملل غیر یهودی را خورده و فاسد کرده است... خواهید دید که همین کلمات، فتح و پیروزی ما را فراهم خواهد نمود...»

امروز بدون هیچ شک و شبه ای هر توطئه استعمارگرانه و هر دسیسه استثماری توسط سازمانهای فراماسونری ـاین دست پروردگان صهیونیسم ـ طراحی شده و به اجرا در می آید، اما این امور چنان ماهرانه و مخفیانه انجام می گیرند که ملتها از آنها بوئی  نمی برند. صهیونیسم خود اقرار دارد که:«اگر اغتشاشی روی دهد معنای آن این است که ما احتیاج به مشوب نمودن امنیت عمومی داریم تا در نتیجه قدرت بیشتری به دست آوریم و اگر توطئه ای ظهور کند، رئیس این توطئه قطعاَ یکی از خادمین وفادار ما خواهد بود. بدیهی است که هیچ کس جز ما در تعقیب کارهای فراماسونری نیست و ما هستیم که هدف نهایی خود را می دانیم...»

جالب آنکه صهیونیسم به این «خادمین وفادار» هم رحم نمی کند و پیشاپیش تکلیف آنها را نیز معین کرده است:

«در موقع ضرورت موجبات مرگ فراماسونرها را فراخم میسازیم و این طور وانمود می کنیم که آنها بر اثر بیماری معمولی جان سپرده اند!»   

مفاسد فراماسونری و نقش آن در انحراف زن و نسل جوان

گرچه همواره سازمان فراماسونری سعی در پنهان کاری  و انکار زشتی ها واعمال شنیع خود داشته اما کوشش آنان بی فایده بوده است زیرا از همان ابتدا – 1720 میلادی – دست آنان رو شد و همه دانستند که ماسونها اشخاصی کافر و ناپاکند که از هیچ گونه فسق و فجور إبا نمی کنند و از سری بودن جمعیت استفاده می کنند و گردهم جمع شده و ننگ آورترین اعمال را مرتکب می شوند.

به همین جهت بسیاری از مردم همیشه و در همه جا سعی کرده اند که اسرار این فرقه را افشا کرده و طشت رسوایی آنان را از بام بیندازند.

در عید میلاد مسیح (ع) به سال 1737 شاعری فرانسوی درباره فساد ماسونها سروده است:

از تمام نقاط کشور ما

این جماعت سقراط مآب به طرز ننگینی بیرون آمدند

با شور و غوغا‏، طفلی فریاد زد:

این دسته کیستند؟

به او جواب داده شد: اینها فراماسونرها هستند

که اگر ما اینجا نبودیم ،

دستی به سر و گوش تو می کشیدند!

در مهد فراماسونری یعنی انگلستان هم مردم به ماسونها خوشبین نبودند  زیرا جسته و گریخته شواهدی علیه اعمال غیر انسانی آنان در دست داشتند. از نظر بسیاری، فراماسونها به «فرقه ژوزوئیت» شبیه بودند. در فاصله بین سالهای 1723 و 1730 کتاب ساموئل پریچار به نام بطون ماسونی انتشار یافت و سه بار تجدید چاپ گردید که در آن پرده از روی بسیاری از اعمال فراماسونها برداشت. کتاب کشف راز بزرگ فراماسونها نیز دست به افشاگری زد و نفرت عموم مردم را نسبت به ماسونها برانگیخت.مدح مستی دائم نام کتاب دیگری بود که منتشر گردید و چگونگی دائم الخمر بودن فراماسونرها و مقاصد ایشان را بیان داشت.

بسیاری از مردم جهان هنوز در این توهم به سر می برند که اعضای فراماسونری افرادی پاکدامن و تحصیل کرده  می باشند، ولی مهمتر از همه اینکه در این ادوار یک تغییر فاحش در انتخاب اعضای فراماسونری و اسم نویسی آنها به عمل آمد، به این معنی که تا تاریخ مزبور در لژها فقط صاحبان منصب و مقام و نجبا، آرتیست ها ، نویسندگان، خطباء و بورژواهای بزرگ و کوچک راه داشتند  و از این پایه تنزل نمی کرد. ناگهان در سال 1787، نیز طبقه اراذل و اوباش کوچه گرد قاچاقچی و راهزن و قاتل و جانی که همه از این راه امرار معاش می کردند، داخل فراماسونها شدند.

اسماعیل رائین می نویسد:

موقعی که نگارنده مشغول نگارش این کتاب [فراموشخانه و فراماسونری در ایران] بودم، به اتفاق خان ملک ساسانی به دیدن یکی از درباریان سابق که جدش و پدرش و حتی اقوامش جزو فراماسونری و فراموشخانه بودند و خود اونیز از نویسندگان و سرمایه داران بنام است، رفتیم. وقتی از او درباره فراموشخانه و اعمال شنیع و زشتی که آنجا انجام می شد، پرسیدیم با کمال صراحت گفت: در آنجا اعمال شنیع و زشتی صورت می گرفت.

به هر حال فراماسونری در سراسر جهان به بدنامی مشهور بوده و هست. از همان ابتدا مردم شاهد بودند که بزرگان فرقه ماسونی چگونه درفساد غوطه می خوردند. مردم می دیدند که سرور بزرگ فراماسونی از سال 1747 تا 1752 لردبایرون است. او لقب «بایرون بیعار» داشت و مشهور بود که از اوان جوانی به عمل شنیع همجنس بازی می پرداخت. او مدت هفت سال در رأس فراماسونی قرار داشت، در حالی که مردم انگلیس وی را از زشت کارترین افراد و رجال کشور می دانستند. او در یکی از مجالس شرابخواری، بدمستی را به جایی رساند که یکی از اقوام خود را کشت...

برخلاف آنچه که ماسونها در قانون اساسی خود اظهار می دارند  و می گویند که زنان را در فرقه خود نمی پذیرند، عملاً از عنصر زن به عنوان وسیله ای موثر در پیشبرد مقاصد خویش بهره می برند. آنان خود اعتراف کرده اند که « ...در یک قسمت از امور عمال و شاگردان مکتب ما  و در قسمت تفریحات زنهای ما جوانی – نسل جوان ملل – آنها را تباه می کنند» .

فراماسونهای اروپا مجامع لهو و لعب  خود را در لژ  تشکیل می دهند و در این گونه مراسم که به نام مهمانی سفید مشهور است زنان نقش اساسی را به عهده  دارند. با شواهدی که نویسندگان کتب درباره  فراماسونری ارائه می دهند، معلوم می گردد  که محافل ماسونی  از زنان نیز ثبت نام و آزمایش به عمل می آمده  و از آنجا که داوطلبین ورود به فراماسونری در حین آزمون می بایست عریان باشند، می توان به رذالت و پستی اخلاقی ماسونها پی برد.

«آلمراس مولف تاریخ جدید کاگیلوسترو – ژوزف بالسامو – نوشته است که پیروان اناث از میان آرتیست ها، رقاصه ها، دهاقین و سایر زنانی که کمتر پای بند خرافات بودند، ترکیب می یافت و به طور خلاصه فراماسونری به صورت ظاهر عبارت بود از مجالس رقص و جشن  ومهمانی...»

زنها حتی به مقام ریاست محافل هم رسیدند و وجود آنان که از معروفه ها بودند به کار برادران ماسونی رونقی خاص بخشید. جاذبه این گونه محافل، زنان قدرتمندی چون ماری آنتوانت و دوشس دوبوربون را به سوی خود کشید.چنانکه ماری آنتوانت به مادام دولامبال نوشت: من با کمال اشتیاق آنچه در محافل ماسونها که شما رئیس آن هستید، واقع شده بود خواندم و بسیار برایم مشغول کننده بود. بر خلاف آنچه ملکه فرانسه می پنداشت، در محافل ماسونی تفریحات سالم وجود نداشت بلکه ضیافت هایی برپا می شد که موجدین آن جز بدبختی برای زنان و مردان به بار نمی آوردند.

امروز نیز عضویت زنان در محافل ماسونی بیش از پیش گسترش یافته و طرح صهیونیستی برای فساد جوانان از جزیره پاتایا در تایلند تا سواحل میامی در خاک آمریکا به سرعت اجرا می شود و براداران ماسونی بر فاحشه خانه ها، قمارخانه ها، کلوپ ها ومیکده ها نظارت دارند. آنان با کمال بی شرمی از تصاویر برهنه زنان در برانگیختن جوانان و توزیع فیلمهای مبتذل میان ایشان در سراسر عالم، استفاده می کنند. حتی دیپلم های ماسونی نیز تصاویر عریان زن را به همراه دارند.

مصرف الکل که امروزه در بین جوانان بیداد می کند برای ماسونها همان اندازه اهمیت دارد که تخریب زراعت و کشاورزی کشوری می تواند داشته باشد زیرا صهیونیست ها به نیروی کور توده ملت ها تکیه دارند و جسورانه آنان را به سوی فساد می رانند.

ما قیمت لوازم اولیه مورد احتیاج مردم را بالا می بریم و سعی می کنیم به کشاورزی و زراعت رغبت نشود و در نتیجه قیمت ها بالا رود. مخصوصا توجه داریم که منابع مولده محصول کمتری بدهد و برای  این کار کارگران را به هرج و مرج تشویق می کنیم و با مشروبات مضر آنها را از پای در می آوریم...

ما نسل جوان را اصول تربیتی که بر اساس فرضیه های غلط استوار نموده ایم فاسد می کنیم و بدون اینکه در قوانین موجوده ظاهراً تغییری اساسی بدهیم در آنان تغییرات ضد و نقیض به وجود آورده و نتیجه هایی به میل خود به دست می آوریم.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ