پیشکسوت: در طیف وسیعی از تسلیحات موشکی ایران، میتوان موشکهایی با ویژگیهای متفاوت یافت، از برد و سرعت و اندازه گرفته تا طراحی و نوع برخورد به هدف. این طیف وسیع و متنوع میتواند انتخابهای متعددی در دست هر فرماندهی برای هدف قرار دادن اهداف دور و نزدیک شود.
یکی از موشکهای مهم و تاثیرگذاری که به دست متخصصان ایرانی ساخته شده و امروز در مراسمی تحویل نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، موشک زمین به زمین و راهبردی قیام1 بود. با اینکه در نگاه اول چیز خاصی در قیاس با موشکهای دیگر درآن نمی بینیم اما اختلافاتی نیز دارد که با مقایسه آن با سایر موشکهای هم شکل و هم نوع میتوان به آن دست یافت.
یکی از مهمترین ویژگیهای این موشک استفاده از سوخت مایع است. در واقع استفاده از سوخت مایع به نوعی منسوخ شده است. زیرا دارای اشکلالات متعددی است که مهترین آنها این است که سوخت باید در زمان شلیک به موشک تزریق شود یعنی حدود نیم تا چند ساعت وقت لازم است که عملیات سوختگیری تکمیل و موشک آماده شلیک شود که در همین مدت شکار خوبی برای هواپیماهای مهاجم میتواند باشد.
در مقابل سوخت جامد در همان زمان تولید موشک شارژ شده و به همان صورت انبارداری میشود و در زمان لازم به سرعت میتوان آنها را لانچ و شلیک کرد. البته خود مقوله دردسرهای نگهداری موشکهای سوخت جامد بحث دیگری است که در این مقوله نمیگنجد.
با بررسی موشک قیام می بینیم که این موشک دارای سیستم سوخت مایع است که در قیاس با موشکهای سجیل و فاتح دارای تکنولوژی پایینتری است.
اما نگاهی به بدنه این موشک نشان میدهد که دارای بالچه نیست. یعنی در واقع خود موتور اصلی با تغییر رانش و یا همان Thrust vectoring اقدام به تغییر جهت میدهد.
در واقع تنها مزیت این موشک همین سیستم تغییر بردار رانش است. اگر روزی این توان تغییر بردار رانش و سوخت جامد با هم ترکیب شوند یک موشک مناسب ایجاد میشود. در واقع مهمترین ارزش سیستمهای موشکی به همین سوخت جامد و بردار تغییر رانش در یک سیستم به طور همزمان است.
صرفنظر از برد، دقت هدفگیری یا CEP، نوع سرجنگی به لحاظ ساده و یا چندگانه بودن، این موشک در واقع چیزی فراتر از سایر موشک های سوخت مایع ایران نیست. در واقع فناوری موشک سجیل با آن شتاب برخاستن از زمین و سوخت جامدش به مراتب پیشرفته تر از این موشک است. اما تجربه خوبی برای به کارگیری سیستم تغییر بردار رانش در کاربردهای دیگر به خصوص سیستمهای دفاع هوایی زمین به هواست. وجود یک سوخت جامد و سیستم بردار رانش از مهمترین پیش نیازهای ساخت سیستمی مانند اس-300 است که موشک به بدون نیاز به بالچه بتواند با شتاب بسیار بالایی تغییر مسیر دهد و در عین حال در اثر تنش بدنه آن از هم نپاشد.
این موشک در ترکیب موشکهای ایرانی علاوه بر آنکه توانایی ردیابی توسط سیتسمهای ضدموشکی را ندارد، به راحتی میتواند در رسیدن به هدف تغییر مسیر داده و با عبور از موانع موجود با دقت خوبی به هدف برخورد کند. امروزه در جهان موشکهای اندکی وجود دارند که بدون بالچه باشند و از سیستم بردار رانش استفاده کنند.
مضرات موبایل برای سلامت
در سالهای اخیر، ترس و نگرانی عمومی در مورد پرتوهای ساطع شده از تلفنهای همراه، به طرح نظریههای متعددی درباره تاثیرات این پرتوها بر سلامتی منجر شده است. ادعاهایی مثل خطر بالای سرطان مغز یا تولد کودکان آسیبدیده از مادران استفاده کننده از موبایل، با تحقیقات علمی، رد شدهاند، اما تحقیقات، اثرات منفی دیگری را که موبایل ممکن است بر سلامتی انسان داشته باشد- و احتمالا نه آن طور که شما فکر میکنید- مطرح کردهاند.
موبایل کثیف آقای دکتر!
تحقیقات جدید حاکی از آن است که تهدیدهای مربوط به تلفن همراه، از تلفن خود افراد ناشی نمیشود، بلکه مربوط به موبایل پزشک شان میباشد. طبق تحقیقی در ترکیه، روی موبایل 200 نفر شاغل در بیمارستانها، میکروبهایی شناسایی شد که برای سلامتی انسان خطرناکاند. دیده شد که 5/94 درصد موبایلهای مورد بررسی آلوده به باکتری بودند و بدتر اینکه بعضی از این باکتریها نسبت به آنتیبیوتیکهای معمول مقاوم بودند. با این وجود محققان دریافتند که تنها 10 درصد پزشکان و شاغلان بهداشتی درمانی، طبق یک روال مشخص موبایلشان را تمیز مینمودند. تحقیق مشابهی در آریزونا، همین نتایج را نشان داد. راهحل ارایه شده برای این مشکل استفاده از یک دستمال یا اسپری ضدعفونی کننده برای حداقل یک یا دو بار در روز اعلام شد.
وقتی بلایای ناشی از موبایل، به دل جاده میزنند!
وقتی پرتوهای ساطع شده از موبایل برای آسیب مغزی کافی نباشند، خود مکالمات این وظیفه را انجام میدهند! محققین دانشگاه کارنگی ملون، امواج مغزی رانندگان استفاده کننده از موبایل را بررسی کرده و دریافتند که تنها گوش دادن به یک مکالمه، 37 درصد فعالیت مغزی اختصاص داده شده به رانندگی را کاهش میدهد. کیفیت رانندگی نیز کاهش چشمگیری می یابد. 80 درصد رانندگان اذعان میکنند که حین رانندگی مکالمه تلفنی داشتهاند و حتی 40 درصد افراد بررسی شده گفتهاند توسط راننده دیگری که در حال مکالمه تلفنی بوده مورد اصابت قرار گرفتهاند یا نزدیک بوده تصادف کنند. حتی تلفنهای دارای هندزفری در رانندگی ناامن و خطرناک بودهاند. طبق تحقیقی که در سال 2005 توسط یک شرکت بیمه ی پوششدهنده حوادث جادهای انجام شد، رانندگان استفادهکننده از موبایل حتی با هندزفری، چهار برابر بیشتر در خطر حادثه منجر به آسیب بودند.
راه رفتن و حرف زدن: یک فاجعه تصادفی دیگر!
فقط افراد پشت فرمان نیستند که در خطر تصادف مربوط به موبایل قرار دارند. یک تحقیق انجام شده روی اطفال نشان داد که اگر کودکان در حال مکالمه با موبایل باشند، بسیار بیشتر از بزرگسالان با حواسپرتی از خیابان رد میشوند! 77 کودک 10 و 11 ساله مورد تحقیق قرار گرفتند و دیده شد که میزان توجه به علایم ترافیکی حتی نگاه کردن به چپ و راست، 20 درصد کاهش داشته و خطر تصادف با یک ماشین 43 درصد افزایش داشته است. با شایع و همهگیر شدن استفاده از موبایل بین دانشآموزان آمریکایی، به نسبت 10 سال قبل، این مساله بیشتر نگران کننده است.
بعضی از تحقیقات اولیه حاکی از آن است که حتی بزرگسالان حین راه رفتن و مکالمه با موبایل تمرکز خود را از دست میدهند. هر چند که آنها با احتمال بیشتری از تصادفات، دوری میکنند و بیشتر از کودکان، مراقب خود هستند.
احساس ارتعاش «کاذب»
احساس ارتعاش کاذب توسط کاربران معتاد به موبایل میتواند از اثرات سوء آزاردهنده ی این وسیله باشد. هرچند در مقایسه با خطر تصادف با ماشین، از اهمیت کمتری برخوردار است. بسیاری از کاربران موبایل، حتی وقتی که تلفنشان در حالت بیصدا قرار داشت، ذکر کردند که احساس ارتعاش مینمودند.
دکتر بار، استاد دانشگاه نیویورک میگوید: «وقتی زیاد از موبایل استفاده کنید، این وسیله تبدیل به بخشی از شما میشود. انگار که در طول روز جوراب تنگی پوشیده باشید و وقتی آن را درمیآورید، هنوز آن را روی پایتان احساس میکنید.» افراد عادت میکنند شدتهای کمتری از ارتعاش را تشخیص دهند تا سریعتر پاسخ دهند. با تکرار این امر، رابطه بین اعصاب محیطی و مغز قویتر میشود و به پاسخ اتوماتیک و خود به خود کمک میکند. این تکرار باعث میشود که گاهی این پاسخ اتوماتیک به محرکی داده شود که اصلا وجود خارجی ندارد!
SMS زدن برای انگشتتان هزینه دارد!
آسیبهای وارده ناشی از استفاده از موبایل، انگشتانتان را هم درگیر میکند. زخمها و تاولهایی که افراد به علت تایپ کردن و اساماس زدن زیاد درگیر آنها میشوند، گاهی «انگشت تمشکی» نامیده میشوند. هر چند به نظر میرسد درد و زخم انگشتان پدیدهای جدید باشد. متخصصان معتقدند که توضیحی منطقی برای این دردسر دنیای مدرن وجود دارد. طبق نظر محققان، این زخمها و دردها، ناشی از آسیبهای استرسی تکرار شونده میباشند. درد، کرختی و احساس ناراحتی در نوک انگشتان به علت استفاده ی بیش از حد از آنها، اغلب جزیی هستند، اما گاهی به مشکلات جدی منجر میگردند.
نسبت به موبایلتان حساسیت و آلرژی دارید؟
افرادی که نسبت به فلزات خاص، مثل نیکل، آلرژی دارند، ممکن است در اثر استفاده از موبایل، دچار درماتیت تماسی شوند. این مشکل در سالهای اخیر به طور فزاینده ای دیده شده است. نیکل فلزی است که در محصولات متنوعی مثل زیورآلات، قلاب کمربند و بند ساعت بهطور گسترده به کار میرود. این فلز شایعترین علت درماتیت تماسی در جهان مدرن میباشد. علایم واکنش به نیکل از یک قرمزی ساده تا جوش های پوستی یا حتی تاول متغیر است. طی تحقیقی معلوم شد، اغلب موبایل ها در اطراف دکمه منو، نزدیک محل آرم مدل، اطراف حاشیه صفحه گوشی یا روی بخشی از گوشی که رنگ آن ساییده شده، حاوی فلز نیکل بودند.
خطرات صدای بلند موسیقی
با پیشرفت تکنولوژی و جمع شدن تمامی امکانات مورد نیاز ما در یک وسیله، تعداد رو به رشدی از افراد از موبایلشان برای ذخیره و گوش دادن به موسیقی مورد علاقهشان استفاده میکنند.
این مسئله ایرادی ندارد، ولی مشکل زمانی بروز می کند که موسیقی را با صدای خیلی بلند گوش کنیم.
صداهای بلندتر از 85 دسیبل به شنوایی آسیب میزنند.
مکالمه معمولی حدود 60 دسیبل شدت صوتی دارد و استریوی موبایلهای ما اغلب تا 100 دسیبل شدت صوتی خروجی دارند.
خوشبختانه، این آسیب به راحتی قابل جبران است.
خیلی راحت، با کم کردن صدای موسیقی میتوان از مواجهه با صدای بلند پرهیز نمود و همچنان مکالمات را با صدای واضح شنید.
ترجمه: دکتر سیدمحمدمهدی بیکایی
میکروویو که به اشتباه ماکروویو خوانده می شود، از ترکیب دو واژه مایکرو یا میکروMICRO(به معنی کوچک) وویوWAVE (به معنی موج) تشکیل شده است و به معنای امواج با طول موج کوتاه و تعداد نوسانات (فرکانس) بسیار بالا می باشد. فرکانس چنین امواجی، بین300 مگاهرتز تا چند گیگاهرتز در ثانیه می تواند باشد. بُرد چنین امواجی کوتاه بوده و در حد چند متر است، ولی میزان نفوذ آن ها نسبتا بالا است و از درون ابر و غبار عبور می کنند. هر چه فرکانس بیشتر باشد، شدت نفوذ بیشتر ولی بُرد امواج، کوتاه تر می شود. به عنوان مثال هر چیزی که در مجاورت دستگاه نوسان ساز اجاق های میکروویو معمول قرار داشته باشد، به شدت تحت تاثیر ارتعاشات قرار می گیرد. در حالی که اگر نیم متر از منبع ارتعاش دور شود، قدرت امواج به یک صدم کاهش خواهد یافت.
امواج دارای طول موج کوتاه، هنگام برخورد به ماده، چنان موجب ارتعاش و تغییر قطب های منفی و مثبت موجود در آن می شوند که این جنبش بالای ملکول ها موجب به هم خوردن شدید آن ها و ایجاد اصطکاک درملکول ها و در نهایت سبب گرم شدن آن ماده می شود. در این میان نقش آب در درون ماده غذایی بارزتر است. زیرا ملکول های آب که قطبی هستند (همچون دیگر ملکول های قطبی)، بیشتر تحت تاثیر نوسانات قرار گرفته و به شدت شروع به جابه جایی در محل خود می کنند. به همین دلیل هر چه غذا رطوبت بیشتری داشته باشد سریع تر تحت تاثیر این امواج قرار می گیرد. البته امروزه اغلب دستگاه هایی که تحت عنوان میکروویو به فروش می رسند، علاوه بر لرزاننده ی (نوسان یا موج ساز) مورد بحث، دارای یک یا چند المنت (سیم فلزی ای که در مقابل جریان برق مقاومت بالایی دارد و موجب گرم شدن آن می شود) هستند که به عنوان گریل (کباب پز) و فر، داخل دستگاه قرار داده شده اند. چنین دستگاه هایی را به عنوان "میکروویو گریل دار" و یا "میکروویو+ گریل+ فر" و یا کامبینیشن (یعنی ترکیب چند دستگاه) می شناسند.
معایب اجاق های میکروویو
1- این دستگاه غذا را در مدت کوتاهی گرم می کند و یا می پزد. ولی غذای طبخ شده در آن چندان خوشمزه نیست. در ضمن در مورد استفاده از آن، چند نکته ی اساسی نیز وجود دارد. منبع ارتعاش در دستگاه میکروویو ثابت است و اگر غذایی در مجاورت آن باشد تنها بخشی که نزدیک منبع ارتعاش قرار دارد گرم می شود. میزان نفوذ امواج در ماده ی غذایی حدود 3- 5/2 سانتی متر می باشد. در داخل دستگاه های قدیمی، چرخاننده ای وجود داشت که با حرکت دادن غذا در جلوی دستگاه های لرزاننده به تمام غذا، اجازه ی دریافت انرژی کافی برای گرم شدن را می داد. اغلب دستگاه های میکروویو علاوه بر سیستم چرخاننده، دارای پروانه ی (عموما فلزی) جداگانه ای نیز هستند که با جابه جا کردن هوا، به همه ی مواد غذایی گرما می رساند.
2- براساس برخی مطالعات، ارتعاشات شدید میکروویو موجب پاره شدن دیواره ی سلول های غذاها و به هم ریختن ساختمان ظریف برخی مواد غذایی از جمله ویتامین ها شده و آن ها را به سرعت از بین می برد.
در ضمن در اثر به جا ماندن رادیکال های آزاد باقیمانده ی حاصل از ضایعات ویتامین ها و دیگر ملکول های تخریب شده، ممکن است درون غذا ترکیبات جدید خطرناکی ایجاد شود. برخی مطالعات، تغییراتی را در خون افراد استفاده کننده از غذاهای میکروویو شده گزارش نموده اند و همچنین احتمال سرطان زا بودن این دستگاه را مطرح کرده اند.
3- نمی توان از هر نوع ظرفی در اجاق های میکروویو استفاده کرد. زیرا برخورد امواج با سطح فلزات، ممکن است موجب ایجاد شعله و آتش سوزی و حتی انفجار دستگاه شود. اکنون ظروف فلزی مخصوصی جهت استفاده در میکروویوها ساخته شده است. امروزه ظروف فراوانی با برچسب "قابل استفاده در میکروویو" در معرض فروش هستند، ولی اینکه برای کنترل کیفیت و سلامت آن ها از کدام استاندارد استفاده شده و یا باید استفاده شود به طور دقیق مشخص نیست. برخی ظروف پلاستیکی غیر استاندارد، هنگام تماس با مواد داغ، پلیمرهای شیمیایی منتشر می کنند که برای بدن انسان ایجاد مسمومیت کرده و مصرف غذاهای گرم شده در این ظروف را خطرناک می سازد. به همین دلیل توصیه نمی شود غذا یا نوشیدنی های داغ را در ظروف پلاستیکی نگهداری و یا سرو نمایند.
بحث ضررهای ناشی از استفاده از این دستگاه در طبخ و گرم کردن غذا، از مدت ها پیش مطرح بوده است. طبق نظر مخالفان با استفاده از این دستگاه، امواج این دستگاه علاوه بر ضایعات مواد غذایی، ممکن است به افراد نیز برخورد کرده و موجب ضایعاتی در بدن آن ها شود. طبق مطالعات علمی، حتی استفاده ی طولانی مدت از دستگاه(میکروویو)، به دلیل وجود امواج با طول کوتاه موجب ایجاد ضایعات و سرطانی کردن بافت های بدن فرد استفاده کننده می شود. موادی از نشت امواج حاصل از اجاق های میکروویو گزارش شده که در دراز مدت موجب نابودی برخی افراد استفاده کننده شده و حتی به مرگ برخی آن ها نیز انجامیده است. فرهای میکروویو امروزی نسبت به اولین نسل این دستگاه ها (که بیش از سی سال پیش به بازار آمدند) ایمنی بیشتری دارند. امکان خروج امواج از آن ها بسیار کمتر است و معمولاً در کارخانه توسط دستگاه های حساس، آزمایش و کنترل می شوند. در ضمن این اجاق ها (چه انواع قدیمی و چه انواع پیشرفته ی امروزی)، هیچ نوع تشعشع رادیو اکتیویته ای تولید نمی نمایند. علاوه بر نکات یاد شده، سوختگی ناشی از استفاده از این دستگاه نیز مطرح است، ولی نسبت به سایر روشهای پخت ،احتمال سوختگی کمتر است.
پختن تخم مرغ در این دستگاه، گاه به انفجار آن در محوطه ی اجاق میکروویو منجر می شود. گرم کردن شیر در ظروف شیشه ای، سبب می شود حرارت شیر بسیار بیشتر از حرارت ظرف آن باشد. نوشیدن چنین شیری موجب سوختگی شدید هم گردیده است.
در ضمن مواردی از کاهش سطح هموگلوبین خون در اثر مصرف شیر گرم شده با مایکروویو نیز گزارش شده است. همچنین هنگام گرم کردن شیر مادر ( منظور شیر مادر نگهداری شده در فریزر می باشد) در میکروویو، ایمنوگلبولین های موجود در شیر مادر به سرعت تخریب می شوند. به همین دلیل استفاده از این دستگاه در گرم کردن غذای کودکان توصیه نمی شود. مثال دیگر از تفاوت گرمایی مواد مختلف هنگام گرم کردن آن ها در اجاق میکروویو، گرم کردن غذاها در ظروف سفالی است. ظروف سفالی معمولا از مواد داخل آن گرم تر می شوند. دست زدن به این ظرف موجب سوختگی می شود. به عنوان نمونه ای دیگر، هنگام استفاده از اجاق میکروویو جهت گرم کردن نان شیرینی مربایی، مربای درون شیرینی به شدت گرم می شود در حالی که بقیه ی مواد هنوز خیلی گرم نشده اند.هوای داخل دستگاه میکروویو، بسیار خنک ترازغذ ای در حال پخت و یا گرم شدن است. زیرا ارتعاشات تولیدی اجاق میکروویو، موجب لرزش ملکول های غذایی و همچنین ملکول های هوا می شود؛ ولی این ارتعاشات به گرم شدن هوا نمی انجامد.
مزایای اجا ق های میکروویو
در عین حال که برخی مطالعات نکاتی را درباره زیان ها و عوارض حاصل از استفاده میکروویو مطرح کرده اند، ولی مطالعات متعددی هم وجود دارند که اعلام می کنند، استفاده از میکروویو موجب ایجاد ضایعاتی بیشتر از دیگر روش های پخت در مواد غذایی نمی شوند. حتی برخی مطالعات بیان می کنند که استفاده از سرعت بالای گرم کردن به کمک این دستگاه، موجب کاهش تخریب برخی از مواد غذایی می شود. رابینسون در کتاب "اصول تغذیه" خود اشاره کرده است که، پخت سبزی ها در فرهای میکروویو به مدت کوتاه ( به جای آب پز کردن آن ها در مدت طولانی )، سبب حفظ بیشتر مواد غذایی موجود در آن ها می شود. در ضمن در مراحل پخت با این اجاق ها، کیفیت پروتئین های غذا بهتر از روش های دیگر حفظ می شود، که دلیل آن احتمال اکسید اسیون کمتر گوشت های پخته شده درمیکروویو است. طبق بررسی های انجام شده در کشور کره، امکان ایجاد مواد سمی از قبیل ان- نیتروزو- دی متیل آمین، هنگام پخت مواد غذایی دریایی در روش بخارپز و میکروویو کمتر از سایر روش های پخت است. در سال 2000، مطالعه انجام شده در سوییس بیانگر این مطلب بود که امکان اتلاف ویتامین های تیامین و ریبوفلاوین در روش سنتی جوشاندن لوبیا سبز، در مقایسه با میکروویو کردن بیشتر است.
در مراحل پخت با این اجاق ها، کیفیت پروتئین های غذا بهتر از روش های دیگر حفظ می شود، که دلیل آن احتمال اکسید اسیون کمتر گوشت های پخته شده درمیکروویو است.
اجاق های میکروویو انرژی کمتری مصرف می کنند، بنابراین علاوه بر زمان، در سوخت نیز صرفه جویی می کنند و مقرون به صرفه نیز هستند.
در ضمن برخی تحقیقات حاکی از آن است که میکروویو کردن روغن زیتون، از فعالیت لیپاز و لیپوپر اکسید از موجود در روغن جلوگیری کرده و در نتیجه احتمال فساد آن را کم می کند. همچنین میکروویو کردن پسته، بادام زمینی و ذرت ، احتمال آلودگی این مواد را به قارچ خطرناک افلاتو کسین کاهش می دهد. به نظر برخی از محققان استفاده از میکروویو به دلایل متعددی مناسب است. این دلایل عبارتند از:
1- مدت حرارت دهی کمتر
2- وجود احتما ل کمتر برای تشکیل بو و خشک شدن غذا
3- حفظ مواد مغذی، حداقل در حد بقیه روش های پخت
4- از بین رفتن باکتری ها و دیگر عوامل بیماری زا
5- هیچ نوع مسمومیتی ناشی از پختن در اجاق میکروویو شناخته و اثبات نشده است.
توصیه هایی جهت استفاده ی بهتر از اجاق های میکروویو
1- بهتر است هنگام کار با اجاق میکروویو ، از آن دور بمانید و حداقل فاصله ای بیش از 2 متر با آن داشته باشید تا احتمال سوختگی انسان کمتر شود.
2- پس از این که کار پخت در اجاق میکروویو به پایان رسید، باید مدت کوتاهی صبر کرد، ( زیرا پخت غذا تا مدتی پس از خاموشی دستگاه ادامه می یابد) سپس غذا را از دستگاه خارج نموده و به مصرف رسانید. در صورت نیاز، مراحل بعدی را با سایر وسایل ادامه داد. زیرا ماندن غذا به مدت طولانی در اجاق، ممکن است موجب آلودگی و افت کیفیت شود. غذایی که توسط میکرو ویو ، یخ زدایی شده است لازم است به سرعت از فر خارج شود و مورد استفاده قرار گیرد زیرا چنین غذایی برای آلودگی میکروبی و فساد، آمادگی بسیاری دارد.
3- بهتر است از ظروف کم عمق و درب دار استفاده شود .
4- مواد غذایی باید به قطعات کوچک تر تقسیم شوند .
5- گوشت ها باید ازاستخوان جدا شوند.
6- در طول مراحل پخت،باید مواد غذایی چند بار به هم زده شوند تا گرما به خوبی و به مقدار کافی به تمام نقاط غذا برسد، بدین ترتیب علاوه بر پخت مناسب، احتمال آلودگی میکروبی نیز به حداقل می رسد.
7- البته پخت غذا ( به هر روشی هم که باشد) ، همیشه نمی تواند خطرات ناشی از آلودگی های میکروبی را به کلی رفع نماید. از آن جا که قدرت گرم کنندگی اجاق میکروویو در سطح غذا بیشتر می باشد، بهتر است قطعات کوچکتر در مرکز ظرف و قطعات بزرگتر مواد غذایی در کناره ی ظرف قرار گیرند تا حرارت مناسب به قطعات بزرگ تر برسد. چنانچه امکان هم زدن غذا وجود ندارد ( و در کل در همه موارد )، بهتر است پس از پایان پخت، تا مدتی ظرف دست نخورده باقی بماند تا حرارت به خوبی در تمام نقاط غذا منتشر شود.
8- بهتر است درب ظرف ، در طی مراحل پخت روی ظرف باشد تا مقداری بخار در ظرف جمع شده و به پخت مناسب غذا کمک کند؛ ولی درب ظرف باید به صورتی قرار گیرد که خروج مقداری بخار امکان پذیر باشد.
9- اگر برای پخت غذا از قدرت کمتر دستگاه به مدت طولانی تر استفاده شود، مطلوب تر از زمانی خواهد بود که دستگاه با قدرت بالا و مدت کوتاه غذا را بپزد.
10- ظرف مورد استفاده بهتر است گرد یا بیضی باشد زیرا پخت در ظروف گوشه دار، موجب رسیدن حرارت بیشتر به غذاهای موجود در گوشه های ظرف شده و به سوختگی یا کاهش کیفیت این بخش از غذا منجر می گردد. بهترین ظروف برای استفاده در تمام دستگاه ها و از جمله اجاق های میکروویو، ظروف شیشه ای مناسب پخت هستند.
11- استفاده از کاغذ روزنامه و مقوا و چیزهای مشابه در این دستگاه مجاز نمی باشد. همواره لازم است برای استفاده بهینه از این گونه دستگاه ها، کتابچه ی راهنمای آن ها به دقت مطالعه و روش های پخت مطابق توصیه های کتابچه مزبور انتخاب و اجرا شوند.
آنتونی گیدنز
طبق نظر نخستین متفکران جامعه شناسی، دین سنتی در دنیای مدرن روز به روز بیشتر به حاشیه خواهد رفت. مارکس، دورکیم و وبر هر سه معتقد بودند که همراه با مدرن شدن جوامع و اتکای هر چه بیشتر آنها به علم و فناوری برای کنترل و تبیین جهان اجتماعی، فرآیند دنیوی شدن قطعاً رخ خواهد داد. دنیوی شدن (Secularization) حاکی از فرآیندی است که طی آن قدرت و نفوذ دین در حوزه های گوناگون زندگی اجتماعی رنگ می بازد.
بحث و جدل درباره فرضیه دنیوی شدن یکی از پیچیده ترین بخش های جامعه شناسی دین است. در کلی ترین و اساسی ترین دسته بندی می توانیم بگوییم که اختلاف نظر اصلی میان طرفداران فرضیه دنیوی شدن ـ که با بنیانگذاران جامعه شناسی موافقند و قدرت و اهمیت دین را در جهان مدرن رو به زوال می بینند ـ و مخالفان، این اندیشه است که طبق استدلال آنها دین همچنان نیروی مهم و اثرگذاری است، هرچند که غالباً به صورت های نوین و نامأنوسی در می آید.
ابعاد دنیوی شدن
دنیوی شدن مفهوم جامعه شناختی پیچیده ای است و دلیل این امر تا اندازه ای این است که درباره ی چگونگی سنجش و تخمین این فرآیند هیچ اتفاق نظری وجود ندارد. علاوه بر این، تعریف هایی که بسیاری از جامعه شناسان دین دارند، با هم انطباق ندارد. بعضی معتقدند که دین را باید بر اساس دیدگاهها و تفکرات سنتی تعریف کرد و برخی هم استدلال می کنند که باید دیدگاه بسیار وسیع تری اتخاذ کنیم تا ابعادی مثل معنویت شخصی و اعتقاد قلبی به برخی ارزش ها نیز در آن بگنجد. این برداشت های متفاوت، ضرورتاً روی استدلال های موافق و مخالف دنیوی شدن تاثیر می گذارند.
دنیوی شدن را می توان بر اساس چند جنبه یا بُعد ارزیابی کرد. بعضی از این ابعاد ماهیت عینی دارند، مثل میزان عضویت در سازمان های دینی. اسناد و آمارهای رسمی می تواند نشان دهد که چه تعداد از مردم به کلیسا یا هیئت دینی خاصی وابسته اند و در مراسم دینی فعالانه شرکت می کنند. همه کشورهای صنعتی به استثنای ایالات متحده بر اساس این شاخص تا حد زیادی شاهد فرآیند دنیوی شدن بوده اند.
دومین جنبه دنیوی شدن این است که سازمان های دینی تا چه حد نفوذ اجتماعی، ثروت و اعتبار خود را حفظ کرده اند. در اعصار پیشین سازمانی های دینی می توانستند نفوذ شایانی بر حکومتها و کارگزاران اجتماعی داشته باشند و از احترام فوق العاده ای در اجتماع خویش برخوردار بودند. این وضعیت تا چه حد هنوز بر همان منوال است؟ پاسخ این پرسش کاملاً واضح است. حتی اگر فقط به سده بیستم توجه کنیم خواهیم دید که نفوذ اجتماعی و سیاسی سازمانهای دینی روز به روز کمتر شده است و این فرآیندی جهان گستر است، هر چند که استثناهایی نیز وجود دارد.
سومین جنبه دنیوی شدن به عقاید و ارزش ها مربوط می شود. می توانیم این جنبه را دینداری (Religiosity) بنامیم. ناگفته پیداست که میزان حضور در اماکن مذهبی و یا میزان نفوذ این اماکن لزوماً نمود مستقیم عقاید و آرمان های مردم نیست. بسیاری از کسانی که عقاید دینی دارند مرتباً در مراسم و اماکن دینی حضور نمی یابند؛ عکس این مطلب نیز صادق است. یعنی حضور یا مشارکت همیشه به معنای اعتقاد راسخ دینی نیست و ممکن است مردم از روی عادت یا به دلیل توقعی که اجتماعشان از آنها دارد در مراسم و اماکن دینی حاضر شوند.
در اینجا نیز همچون سایر ابعاد دنیوی شدن، باید درک درست و دقیقی از گذشته داشته باشیم تا دریابیم که دینداری تا چه حد افول کرده است. بنا به استدلال طرفداران فرضیه دنیوی شدن، در گذشته دین اهمیت بسیار بیشتری در زندگی روزانه مردم داشت. اماکن مذهبی مرکز همه امور محلی بود و نفوذ نیرومندی در زندگی شخصی و خانوادگی داشت. اما منتقدان فرضیه دنیوی شدن این معنا را نمی پذیرند و استدلال می کنند که فقط به این دلیل که مردم در گذشته بیشتر به کلیسا می رفتند نمی توان ثابت کرد که ضرورتاً دیندارتر بودند. در بسیاری از جوامع سنتی از جمله اروپای قرن وسطی، تعهد قلبی به عقاید مذهبی در زندگی روزمره، ضعیف تر و کم اهمیت تر از چیزی است که پنداشته می شود.
با این حال هیچ شکی وجود ندارد که قدرت تفکر دینی امروزه کمتر از چیزی است که به طور کلی در جهان سنتی بوده است ـ مخصوصاً اگر کل طیف ماوراءالطبیعه را که مردم به آن معتقدند تحت مقوله دین قرار دهیم. اکثر ما دنیای پیرامون خود را آکنده از نیروهای آسمانی یا روحانی نمی پنداریم. بعضی از تنشهای بزرگ دنیای امروز مثل آنچه در خاورمیانه یا بالکان اتفاق می افتد، عمدتاً، یا تا حدی، ناشی از تفاوت های دینی است. اما اکثر جنگ و ستیزهای کنونی ماهیت دنیوی دارند و به تفاوت در مرام سیاسی یا منافع مادی مربوط می شوند.
ارزیابی فرضیه دنیوی شدن
نفوذ و تاثیر دین از جهت هر یک از ابعاد سه گانه دنیوی شدن کاهش یافته است، درست همانطور که جامعه شناسان سده نوزدهم پیش بینی کرده بودند. پس آیا باید نتیجه بگیریم که آنها و طرفداران بعدی فرضیه دنیوی شدن حق داشتند؟ آیا جاذبه دین با ژرفا یافتن مدرنیته رو به زوال می رود؟ این نتیجه گیری به چند دلیل قابل چون و چراست.
نخست اینکه عقاید دینی در سایر جوامع غربی بسیار پیچیده تر از چیزی است که طرفداران فرضیه دنیوی شدن مطرح می کنند. عقاید دینی و معنوی همچنان عامل نیرومند و برانگیزنده ای در زندگی بسیاری از مردم است، حتی اگر آنها در مراسم نیایش های رسمی شرکت نکنند. بعضی از دانش پژوهان معتقدند که حرکتی به سمت ایمان بدون تعلق (Believing without Belonging) در جریان است، یعنی مردم اعتقاد خویش را به خدا یا یک نیروی متعالی حفظ می کنند، اما بیرون از صورت نهادینه شده دین با این ایمان خویش زندگی می کنند.
دوم اینکه، به نظر می رسد هیچ گونه شواهدی از دنیوی شدن در جوامع غیر غربی وجود ندارد. در ایران و سایر مناطق خاورمیانه، در افریقا و هند، بنیادگرایی اسلامی ِ سرزنده و پویایی در برابر غربی شدن قد علم کرده است. پاپ در سفری که به امریکای جنوبی داشت، هر جا که می رفت میلیون ها کاتولیک مشتاق او را دنبال می کردند. شهروندان اتحاد شوروی سابق، مسیحیت ارتدکس شرقی را که پس از چند دهه سرکوب کلیسا از سوی رهبران کمونیست دوباره با شور و شوق زیادی مورد استقبال قرار داده اند. این حمایت مشتاقانه از دین در سراسر جهان، متاسفانه در جنگ و ستیزهای دینی نیز منعکس شده است.
برای ارزیابی دین در دنیای مدرن اخیر باید به پس زمینه تغییرات پرشتاب و بی ثباتی و تنوع و گوناگونی توجه داشته باشیم. حتی اگر شکل های سنتی دین تا اندازه ای در حال افول باشند، باز هم دین هنوز نیروی مهم و سرنوشت سازی در دنیای اجتماعی ما است. جاذبه دین چه در شکل سنتی و چه در شکل های نوین آن، احتمالاً ماندگار خواهد بود. برای بسیار از مردم پاسخ پرسش های بغرنج مربوط به زندگی و معنا که با دیدگاه های عقل گرایانه پاسخ رضایت بخشی نمی یابند در دین یافت می شود.
پس جای شگفتی نیست که در این روزگار دگرگونی پرشتاب، بسیار از مردم پاسخ پرسش های خود و آرامش و تسکین خاطر خود را در دین می جویند و می یابند. شاید بنیاد گرایی آشکارترین مثال این پدیده باشد. اما واکنش های دینی در مقابل تغییر، به نحو فزاینده ای شکل های تازه و نامأنوسی پیدا می کند: جنبش های نوین دینی، فرقه ها، کیش ها و فعالیت های عصر نو. هر چند ممکن است این گروه ها در ظاهر شبیه دین نباشند، بسیار از متنقدان فرضیه دنیوی شدن عقیده دارند که آنها نشانگر دگردیسی عقاید دینی در مقابل تغییرات ژرف اجتماعی اند.
جنبش های نوین دینی
جامعه شناسان از اصطلاح جنبش های نوین دینی یا NRM (New Religions Movements) برای اشاره به طیف وسیع فرقه ها، کیش ها و گروه های دینی و معنوی جدیدی استفاده می کنند که در کشورهای غربی به موازات ادیان مرسوم پدیدار شده اند. نظریه های گوناگونی برای تبیین محبوبیت جنبش های نوین دینی مطرح شده است. استدلال برخی از ناظران این است که جنبش های نوین دینی را باید واکنشی در مقابل فرآیند گسترش آزادی و دنیوی شدن در جامعه تلقی کرد. برخی دیگر از جمله دانشمند برجسته و مشهور برایان ویلسن، جنبش های نوین دینی را محصول تغییرات اجتماعی پرشتاب می دانند. همراه با فروپاشی هنجارهای اجتماعی سنتی، مردم به دنبال توضیح و اطمینان می گردند. پیدایش و شکوفایی گروه ها و فرقه هایی که بر معنویت شخصی تاکید می کنند حاکی از این است که افراد زیادی احساس می کنند در این دنیای بی ثبات و غیر قطعی به «پیوند دوباره ای» با ارزش ها و عقاید خویش نیاز دارند.
عامل دیگری که شاید بتوان به آن اشاره کرد این است که جنبش های نوین دینی به کسانی متوسل می شوند که نسب به جریان اصلی حاکم بر جامعه احساس بیگانگی می کنند. بنا به استدلال برخی از نویسندگان، رهیافت های جمعی و اشتراکی فرقه ها و کیش ها می تواند حس تعلق و اطمینان قلبی به پیروان خود اهدا کند.
جنبش های نوین دینی و دنیوی شدن
محبوبیت پایدار جنبش های نوین دینی، چالش دیگری در برابر فرضیه دنیوی شدن قرار می دهد. مخالفان این فرضیه با اشاره به تنوع و پویش جنبش های نوین دینی استدلال می کنند که دین و معنویت همچنان وجه اصلی زندگی مدرن باقی مانده است. با سستی گرفتن قدرت ادیان سنتی، دین به زوال نمی رود بلکه در مجراهای تازه ای جریان می یابد. اما همه دانش پژوهان با این سخن موافق نیستند. طرفداران فکر دنیوی شدن خاطر نشان می سازند که جنبش های نوین دینی فقط جایگاهی حاشیه ای در کل جامعه دارند، حتی اگر تاثیر ژرفی بر زندگی پیروان خود داشته باشند. جنبش های نوین دینی پراکنده و نسبتاً سازمان نیافته اند؛ همچنین از جابجایی های فراوان اعضای خود رنج می برند چون مردم برای مدتی جذب یک جنبش می شوند و سپس به سمت جنبش تازه ای می روند. به استدلال آنها مشارکت در جنبش های نوین دینی، در مقایسه با تعهد دینی جدی و واقعی، ظاهراً چیزی بیش از یک سرگرمی یا انتخاب سبک زندگی نیست.
جنبش های هزاره ای
وجود هزاره باوری (Millenarianism) و جنبش هایی که عقاید هزاره ای دارند آشکارا نشان می دهد که دین به وفور الهام بخش مبارزه سیاسی و تغییر اجتماعی می شود. گروه های هزاره باوری به گروه هایی گفته می شود که چشم انتظار رستگاری فوری و جمعی مومنان هستند، چه به دلیل تحول عظیمی که در زمان حاضر رخ می دهد، یا به سبب بازگشت عصری طلایی که تصور می رود در گذشته وجود داشته است. (اصطلاح هزاره ای در واقع برگرفته از سلطنت هزار ساله مسیح است، هزار سالی که در انجیل پیشگویی شده است.)
ماهیت جنبش های هزاره ای
چرا جنبش های هزاره ای پدید می آیند؟ شماری از عناصر مشترکی را که اکثر یا همه این جنبش ها در آن سهیم اند، می توان شناسایی کرد. تقریباً در همه این جنبش ها شاهد فعالیت پیامبرانی هستیم (رهبران یا آموزگاران «الهام یافته») که از افکار و اندیشه های دینی مستقر استفاده می کنند و نیاز به احیای دوباره آنها را اعلام می دارند. آنها در صورتی که بتوانند چیزی را که دیگران فقط به صورت مبهم احساس می کنند در قالب کلمات بیان کنند و از احساسات برانگیزنده مردم بهره برداری کنند، می توانند با موفقیت، پیروانی برای خود جمع کنند. پیشگویی هایی پیامبرانه (ناشی از الهام) همواره رابطه نیرومندی با ادیان رستگاری، مخصوصاً مسیحیت، داشته است و اکثر کسانی که جنبش های هزاره ای مناطق استعمارزده را رهبری کرده اند با عقاید و اعمال مسیحی آشنایی داشته اند. بسیار از آنها در واقع معلمان مبلغ دینی بوده اند که دین مورد پذیرش خود را علیه همان کسانی به کار گرفتند که آن را به ایشان تعلیم داده بودند.
جنبش های هزاره ای اغلب هنگامی پدیدار می شوند که یا تغییر فرهنگی مفرطی رخ داده باشد یا فقر و فلاکت به ناگهان افزایش یافته باشد. این جنبش ها معمولاً مردمانی را جذب می کنند که در نتیجه چنین تغییراتی به شدت احساس محرومیت می کنند و اینک این جنبش ها آنها را به دست کشیدن از پذیرش وضع موجود فرا می خوانند. جنبش های هزاره ای در میان مردمان استعمار زده معمولاً هنگامی شکل می گیرد که فرهنگ های سنتی به دست استعمارگران رو به نابودی می روند.
هزاره باوری را گاهی اساساً به عنوان طغیان فقیران علیه گروه های ممتاز یا قیام ستمدیدگان علیه قدرتمندان تعبیر و نفسیر کرده اند و بدیهی است که در موارد زیادی این عامل نقش موثری داشته است. اما بسیار ساده انگارانه است که فکر کنیم بعضی از جنبش های هزاره ای به واسطه عوامل و احساساتی شکل می گیرند که اساساً به محرومیت مادی ربط ندارند.
عقیده به آخرالزمان
جنبش های هزاره ای به عقاید آخرالزمانی (Apocalypticism) نیز ارتباط دارند، یعنی عقیده به تعالیم ناشی از کشف و الهام درباره وقایعی که در پایان تاریخ رخ خواهد داد. جنبش های آخرالزمانی معتقدند که رویدادهای معینی در جهان اجتماعی نشانه فرا رسیدن پایان کار جهان است. در دهه های اخیر همراه با نزدیک شدن هزاره جدید (سال 2000) جنبش های آخرالزمانی از نظر تعداد و ابعادشان رشد کرده اند. رویدادهایی مثل ظهور ایدز، سقوط کمونیسم، جنگ خلیج، خطر گرم شدن کره زمین و فاجعه زیست محیطی، و پیدایش فناوری نیرومند اطلاعات، همگی خوراکی برای این تخیلات آخرالزمانی بوده اند که «روزهای آخر» فرا رسیده است.
بنیادگرایی دینی
نیرو گرفتن بنیادگرایی دینی علامت دیگری است که نشان می دهد فرآیند دنیوی شدن در جهان مدرن به پیروزی نرسیده است. اصطلاح بنیادگرایی (Fundamentalism) را می توان در متن و زمینه های بسیار متفاوتی برای توصیف سرسپردگی و وفاداری سفت و سخت به مجموعه ای اصول یا عقاید به کار برد. بنیادگرایی دینی به معنای رویکرد آن دسته از گروه های دینی است که خواهان تفسیر لفظی و ظاهری متون یا کتاب های دینی اصلی هستند و معتقدند آموزه هایی که از چنین قرائتی به دست می آید باید در همه جنبه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به کار بسته شود.
بنیادگارایان دینی معتقدند که فقط یک دیدگاه درباره جهان می تواند درست باشد و فقط دیدگاه آنهاست که حقیقت دارد: جایی برای ابهام یا تفسیر های متعدد وجود ندارد. در جنبش های بنیادگرایی دینی، دستری به معنای درست و دقیق متون مقدس فقط به گروهی از «مفسران» ممتاز ـ مثل روحانیون، کشیشان یا سایر رهبران دینی ـ منحصر است. این امتیار اقتدار زیادی ـ نه فقط در امور دینی بلکه در امور دنیایی نیز ـ به این رهبران می دهد. بنیادگرایی دینی به چهره های سیاسی نیرومندی در جنبش های مختلف تبدیل شده اند، هم در احزاب سیاسی اصلی (از جمله در ایالات متحده) و هم به عنوان روسای دولت (مثل ایران).
بنیادگرایی دینی پدیده نسبتاً تازه ای است. فقط طی دو یا سه دهه اخیر است که این اصطلاح کاربرد عمومی پیدا کرده است. بنیادگرایی دینی، عمدتاً در واکنش به فرآیند جهانی شدن پدیدار شده است. هر جا نیرو های فرآیند مدرن شدن رفته رفته باعث تزلزل عناصر سنتی جهان اجتماعی (مثل خانواده های هسته ای و سلطه مردان بر زنان) می شوند، بنیادگرایی به دفاع از عقاید سنتی بر می خیزد. در دنیای جهانی شونده ای که نیازمند دلیل و برهان عقلانی است، بنیادگرایی روی پاسخ های متکی بر ایمان و توسل به حقیقت شعایر پافشاری می کند: بنیادگرایی همان سنت است که به شیوه ای سنتی از آن دفاع می شود. بنیادگرایی بیشتر به چگونگی دفاع از عقاید و توجیه آنها مربوط می شود تا به محتوای خود عقاید.
هرچند بنیادگرایی در برابر بنیادگرایی صف آرایی می کند، اما خود نیز برای دفاع از عقاید خویش روش های مدرن به کار می گیرد. برای مثال بنیادگرایان مسیحی در ایالات متحده از نخستین کسانی بودند که از تلویزیون برای ترویج تعالیم خویش استفاده کردند، بنیادگرایان اسلامی چچنی در جنگ با نیروهای روسی برای معرفی دیدگاه های خود به ایجاد پایگاه های اینترنتی دست زدند.
بنیادگرایی اسلامی
از میان نخستین متفکران جامعه شناسی، شاید فقط وبر می توانست تصور کند که یک دین سنتی همچون اسلام در چنان ابعادی از نو احیا شود که شالوده تحولات سیاسی مهمی در اواخر سده نوزدهم باشد؛ اما این درست همان چیزی است که در دهه 1980 در ایران رخ داد. در سال های اخیر، جنبش احیای اسلامی گسترش یافته و تاثیر شایانی روی کشورهای دیگری مثل مصر، سوریه، لبنان، الجزایر، افغانستان و نیجریه گذاشته است. چگونه می توان این احیای گسترده اسلام را تبیین کرد؟
برای فهم این پدیده، باید هم به جنبه های گوناگون اسلام به عنوان یک دین سنتی و هم به تغییرهای دینی موثر بر کشورهای مدرنی که نفوذ اسلام در آنها همه گیر است، توجه کنیم. اسلام، همچون مسیحیت، دینی است که همیشه مشوق عمل و مبارزه سیاسی بوده است: قرآن ـ کتاب مقدس مسلمانان ـ آکنده از تشویق مومنان به «جهاد در راه خدا» است. این جهاد، مبارزه ای است که هم علیه کسانی که ایمان نمی آورند و هم علیه کسانی که در اجتماع مسلمانان فساد و تباهی به بار می آورند، انجام می گیرد. در طول قرن های متمادی، پی در پی، نسل هایی از مصلحان مسلمان وجود داشته اند و اسلام به اندازه مسیحیت دچار تقسیمات و انشعاب های درونی شده است.
تشیع از همان آغاز تاریخ اسلام از پیکره اصلی اسلام ارتدکس جدا شد و هنوز هم نفوذ و تاثیر خود را حفظ کرده است. تشیع از سده شانزدهم میلادی به بعد دین رسمی ایران بوده و همچنین سرچشمه افکار و عقایدی است که انقلاب ایران را به پیش راندند. شیعیان ریشه های تاریخی خود را به امام علی منسوب می کنند که یکی از رهبران دینی و سیاسی سده هفتم میلادی بود و به عقیده شیعیان خود را خالصانه وقف خداوند کرده بود و صفات و کرامات اخلاقی برجسته ای داشت که در میان حکام و رهبران دنیا دوست آن دوره بی همتا بود. فرزندان علی نیز رهبران بر حق دنیای اسلام دانسته می شدند زیرا عضو خاندان پیامبر اسلام بودند، و همین وجه تمایز آنها از خاندان هایی بود که عملاً قدرت را در اختیار داشتند. شیعیان اعتقاد دارند که حکومت بر حق وارث محمد سرانجام استقرار خواهد یافت و به ظلم و بی عدالتی حکومت های موجود پایان خواهد داد. وارث محمد پیشوایی است که مستقیماً از سوی خداوند هدایت می شود و بر اساس احکام قرآن حکومت خواهد کرد.
علاوه بر ایران، جمعیت های بزرگی از شیعیان در سایر کشورهای خاورمیانه مثل عراق، ترکیه، عربستان سعودی، هند و پاکستان وجود دارد. اما رهبری اسلامی در این کشورها در دست اکثریت اهل تسنن است. مسلمانان سنّی پیرو صراط مبین (Beaten Path) هستند که مجموعه ای از سنت های برگرفته از قرآن است که بر خلاف دیدگاه های سخت گیرتر شیعیان با انواع و اقسام عقاید گوناگون مدارا و تسامح می کند.
اسلام و غرب
در خلال قرون وسطی جنگ و ستیز کم و بیش دائمی میان اروپای مسیحی و دولت های مسلمان، که کنترل بخش های بزرگی از اسپانیا، یونان، یوگسلاوی، بلغارستان و رومانی امروز را در اختیار داشتند، در جریان بود. اروپایی ها اکثر سرزمین هایی را که به دست مسلمانان فتح شده بود، باز پس گرفتند و بعد ها با قدرت گرفتن غربی ها در سده های هیجدهم و نوزدهم، بسیاری از سرزمین های مسلمانان در افریقای شمالی مستعمره غرب شد. این واژگونه شدن رابطه اسلام و غرب برای دین و تمدن مسلمانان فاجعه بزرگی به شمار می رفت، دین و تمدنی که از نظر مسلمانان پیشرفته ترین و والاترین دین و تمدن در جهان است. در اواخر سده نوزدهم، ضعف جهان اسلام در ایستادگی موثر در برابر گسترش فرهنگ غربی موجب پیدایش جنبش های اصلاح طلبی شد که در پی احیای اسلام و بازیافتن قدرت و خلوص اولیه آن بودند. فکر اصلی این بود که اسلام باید با تکیه بر هویت مستقل عقاید و اعمال خود در برابر چالش غرب واکنش نشان دهد.
این فکر در طول سده بیستم بسط داده شد، و پس زمینه ای برای انقلاب اسلامی ایران در 9-1978 ایجاد کرد. انقلاب اسلامی در ابتدا از مبارزه داخلی با شاه ایران آغاز شد؛ شاه سعی داشت بر اساس سر مشق غربی دست به نوسازی کشور بزند برای مثال می توان به اصلاحات ارضی، دادن حق رای به زنان و توسعه آموزش و پرورش غیر دینی اشاره کرد. جنبشی که موجب سرنگونی شاه شد، به دست مردمی با علائق و منافع گوناگون به سرانجام رسید، مردمی که کاملاً همگون نبودند.
گسترش احیاگری اسلامی
هرچند تصور می رفت افکار زیربنایی انقلاب ایران کل جهان اسلام را در برابر غرب متحد کند، حکومت های کشورهایی که در آنها شیعیان در اقلیت اند با انقلاب اسلامی در ایران متحد و هم پیمان نشده اند. با این حال، گرایش های اسلامی در اکثر این کشورها محبوبیت شایانی کسب کرده است و شکل های گوناگون احیاگری اسلامی در سایر نقاط نیز از آن الهام گرفته است. خیلی ها نگران این هستند که جهان اسلام به سمت رویارویی و جنگ با مناطقی از جهان می رود که به دینی غیر از اسلام اعتقاد دارند. پیش از این مثال هایی از این تضادها و کشمکش ها را در یوگسلاوی سابق، بوسنی و کوزوو دیدیم، که در آن ها جنگ بین مسلمانان بوسنی و اهالی آلبانیایی کوزوو و صرب ها که نماینده فرهنگ مسیحی ارتدکس هستند، در گرفت. چنین رویدادهایی موجب هوشیاری و آگاهی مسلمانان نسبت به اجتماع جهانی مسلمانان شده است؛ همانطور که ناظران اشاره کرده اند «بوسنی نقطه آغاز اتحاد مسلمانان جهان شده است... بوسنی باعث پیدایش و تشدید احساس قطبی شدن و رادیکالیزه شدن جهان در جوامع مسلمان و در عین حال موجب تقویت احساس مسلمان بودن در میان آنها شده است».
احیاگری اسلامی را نمی توان به سادگی فقط بر حسب دین درک کرد؛ بلکه تا اندازه ای بازنمود واکنشی علیه تاثیر غرب است و جنبشی است که داعیه های ملی یا فرهنگی دارد. نمی توان به سادگی گفت که احیاگری اسلامی، حتی در بنیادگراترین صورت هایش، باید فقط به منزله احیای دوباره افکار سنتی قلمداد شود. واقعیت قضیه بسیار پیچیده تر از این است. کرد و کارها و شیوه های سنتی زندگی احیا شده اند ولی با علائق و دغدغه هایی نیز در آمیخته اند که قطعاً به عصر مدرن تعلق دارد.
نتیجه
در این عصر جهانی شدن که به گفت و گو و تفاهم دو جانبه نیاز مبرمی وجود دارد، بنیادگرایی دینی می تواند نیروی مخربی باشد. بنیادگرایی روی لبه امکان خشونت حرکت می کند اما در دنیایی که به نحو فزاینده ای جهانشهری می شود، مردمانی با سنت ها و باورهای متفاوت بیش از همیشه در تماس و معاشرت با یکدیگر قرار می گیرند. در زمانه ای که پذیرش بی چون و چرا و کورکورانه اندیشه های سنتی رو به افول می رود، همه ما باید بیاموزیم که اندیشمندانه تر و با سعه صدر بیشتری زندگی و رفتار کنیم یعنی بحث و گفت و گو بین مردمی که عقاید مختلفی دارند لازم و ضروری است. راه اصلی کنترل یا حذف خشونت فقط همین بحث و گفت و گو است.
تاریخچه فراماسونری
فراماسون یا فراماسونری: (واژه فرانسوی فراماسون به معنای بنّای آزاد ) آموزش ها و آداب فرقه پنهانی برادران « بنایان آزاد » که بر اساس همیاری گرد آمده اند. کار فراماسونی نهانی است و اعضای انجمنهای فراماسونی نباید آیین و رسوم آن را بازگو کنند، ولی مانعی ندارد که عضویت خود را در انجمن اشکار کنند. فراماسونری گسترده ترین و جهانگیرترین انجمن پنهان است و با پیشرفت امپراتوری بریتانیا در جهان گسترش یافت و به همین جهت در جزایر بریتانیا و کشورهای وابسته به امپراتوری و کشور ها زیر نفوذ آن از همه جا گسترده تر است. شمار فراماسون ها حدود 6 ملیون نفر تخمین زده می شود که از این عده چهار میلیون در ایالات متحده آمریکا و یک میلیون در جزایر بریتانیا هستند و بقیه در دیگر کشورها. گفته می شود در فراماسونری رسم و سنت بر هر قاعده و قانونی غلبه دارد .
آیین فراماسونری شامل مقرراتی است که انجمن های محلی موسوم به لژ ( به انگلیسی “لاج “ )با آنها با یکدیگر در ارتباطند. عضویت در فراماسونری در کشورهای کمونیست و همچنین در اسپانیا و پرتغال و اندونزی و مصر ممنوع است. در آلمان هیتلری و ایتالیای فاشیست دستگاه فراماسونری از این دو کشور برچیده شد. پیروان کلیسای کاتولیک نیز از عضویت در این دستگاه منع شده اند . ریشه فراماسون از سده های میانه اروپاست . در آن دوران بناهای روزمزدِ دورگرد اتحادیه ای داشتند که امور صنفی را در میان می گذاشتند و در هر شهر با هم گرد می آمدند و مسائل خود را مطرح می کردند و تصمیم های برای پیشرفت کار خود می گرفتند و برای پرهیز از گرفتاری ها، انجمن ها و بحث های آنان پنهانی بود. در سده های شانزدهم و هفدهم سازمان این بناهای آزاد رونق بسیار داشت و تنها بنایان می توانستند در آن عضو شوند. فراماسونری با آداب و نمادهای صنف های قرون وسطایی آغاز کرد، اما سرانجام بویژه در سده های هفدهم و هجدهم آیین ها و دم و دستگاه فرقه های دینی و برادریی شهسواران را برای خود برگزید. در 1717 م. نخستین لژ بزرگ که اتحادیه ای از لژها بود، در انگلستان پایگذاری شد. سپس در کشورهای دیگر لژهای بزرگ برپا شد. در قرن هجدهم گروهی از کسانی که هیچگونه وابستگی با صنف بنا نداشتند ولی سازمان پنهانی آنها را پسندیده بود، به دستگاه فراماسونری وارد شده و رسوم و آیین های آنرا پذیرفتند و چندی نگذشت که دستگاه جمعیت بناها به دستگاه فراماسونری امروز بدل شد و کمی بعد شاخه های آن در اغلب کشورهای اروپا برپا شد. اعضای این دستگاه بیشتر اعیان و اشراف و بازرگانان و ثروتمندان بودند، که هر یک به منظور خاصی عضو دستگاه می شدند تا با یاری همدیگر به مقصود خود برسند. پنهانی بودن سازمان و همچنین شعارهای اخلاقی و خیرخواهانه آن و اصل همیاری در سازمان نیز گروهی را جذب می کرد. اعضا یکدیگر را با نشانه های ویژه می شناختند و می بایست یکدیگر را یاری کنند . در سده هجدهم و نوزدهم دستگاه فراماسونی رونق فراوان یافت وبین اعضای آن پادشاهان و سیاستمداران وصاحبان نفوذ یافت می شدند، ازجمله جورج واشنگتن (نخستین رئیس جمهور آمریکا) گوته (شاعر آلمانی) ، ادوارد هفتم (پادشاه انگلستان) وعده ی دیگری از افراد سرشناس دیگر کشورها عضویت این دستگاه را داشتند.
اگرچه فراماسونری را اغلب یک نهاد مسیحی انگاشته اند، اما چنین نیست ولی بسیاری از عناصر دینی را در اصول عقاید خود دارد. آموزه های آن اخلاق، و نیکوکاری و پیروی از قانونِ سرزمین را با هم جمع می کند. درخواست کننده ی عضویت می یابد بالغ و «مؤمن» به «وجود باری تعالی» و جاودانگی روح باشد. برخی از لژها به داشتن پیشداوریهای ضد یهود، ضد کاتولیک و ضد سیاه متهم شده اند. اکثر لژها در اکثر کشورها به سه درجه عمده تقسیم شده اند: شاگرد، یار (رفیق)حرفه ای ، استاد . در بسیاری از لژها درجه ها بسیار است، یعنی هر یک از سه درجه ی اصلی به چندین درجه تقسیم می شود.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شعبه های دستگاه فراماسونری در کشورهای خاورمیانه (مانند ترکیه ومصر و ایران ) هم برپا شد، ولی لژها و انجمنهای فراماسونی در این کشورها بزودی وسیله ای برای پیشرفت سیاستهای استعمار اروپائی، بویژه استعمار بریتایا واقع شد. در زمان ناصرالدین شاه میرزا ملکُم خان دستگاه فراماسونری را در ایران بر پا کرد و قصد او این بود که عده ای از مخالفان رژیم استبداد را گرد آورد و استفاده سیاسی از آن جمعیت بکند. مردم این انجمن پنهانی را «فراموشخانه» نامیدند، زیرا کسانی که عضو آن می شدند پیمان بسته بودند که هر چه می بینند و می شنوند فراموش کنند و باز نگویند. دستگاه فراماسونری میرزا ملکم خان به دلیل مخالفت حکومت وقت چندان دوام نیافت و ناصرالدین شاه دستور سرکوبی آن را داد؛ ولی پس از آن شعبه ای از فراماسونری انگلیسی و فرانسوی در ایران تشکیل شد و بعدها با گرد آمدن گروه بزرگی از صاحبان قدرت و نفوذ در تشکیلات فراماسونری ، این دستگاه در گرداندن کارها و برآوردن مقاصد سیاستهای استعماری نقش بزرگی یافت.
دانشنامه سیاسی. ص241
حقیقت آن است که شالوده «فراماسونری جدید» در قرن هیجدهم میلادی توسط صهیونیست ها نهاده شد و به اعتراف خود آنان، سازمانهای فراماسونری را برای تضعیف ملت ها و سلطه بر ایشان ایجاد کردند. در پروتکل یهود در باره « سازمان مخفی یهود » یا « فراماسونری» آمده است.
« ما در مقابل خود نقشه ای داریم که روی آن مسیر خطرناکی تعیین شده و با طی این مسیر خطرناک بایستی آثار چند قرن دیگران را منهدم سازیم. برای تهیه وسایلی که ما را به مقصود نایل سازند، باید از بی غیرتی و بی ثباتی افراد اجتماع و عدم اطلاع افراد به شرایط زندگی راحت و آسوده استفاده کرد... چه کسی میتواند یک قدرت مخفی را از بین ببرد ؟ این قدرت مخفی، قدرت ماست.فراماسونری خارجی فقط به منظور مخفی نگاه داشتن نقشه های ماست و شعاع و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجراء آن برای همیشه بر ملت ها پوشیده است.»
دلیل دیگر که ماهیت صهیونیستی سازمان فراماسونری جهانی را آشکار می کند، سرودهای رسمی ماسون هاست که در مراسم افتتاح لژها وسایر تشریفات مخصوص، همراه با موزیک خوانده می شود. این سرود ها همگی از تورات اخذ شده که طی بارها «یهوه صبایوت» را خداوند آدمیان شناخته و همه مردم را «گوسفندان مرتع او» لقب داده است:
ای تمامی روی زمین
خداوند را باشادی عبادت نمائید
و به حضور او با ترنم بیائید
بدانید که یهوه خداست
او ما را آفرید
ما قوم او هستیم و گوسفندان مرتع او.
در مراسم تنصیب، خطیب تنصیب کننده، قسمت 123 از مزامیز داوود را می خواند:
اینک چه خوش و دلپسند است که برادران به یکدلی باهم ساکن شوند. مثل روغن نیکوبر است که به ریش فرود می آید. یعنی به ریش هارون که به دامن ردایش فرو می آید. و مثل شبنم حرمون است که بر کوههای صهیون فرو می آید. زیرا در آنجا یهوه برکت خودرا فرموده است. یعنی حیات را تا ابدالآباد.
اعضای فراماسونری نیز در در کشورهای اسلامی با صهیونیست ها هم آواز شده و با شادی و شعف این گونه سرودها را میخوانند.
مرحوم محیط طباطبائی در این باره می نویسد: « به فرض اینکه سوگند به خدای اسرائیل و توسل به یهوه و ایلویهیم برای مسیحیان به اعتبار اینکه تورات کتاب دینی معتبر ایشان است و هنوز بیش از عهد جدید رفع نیازمندیهای ایشان را می کند، اثری مأنوس و إنشاء مزامیر داوود در کلیسا همچون کنیسه معمول باشد؛ برای مسلمانان که تورات و زبور و انجیل را پس از نزول قرآن منسوخ و غیر قابل پیروی می دانند و به خدای یگانه و عادلی اعتقاد دارند که پروردگار جهانیان یا رب العالمین است و در میان بنی اسرائیل و بنی اسماعیل و یا اسرائیل و اردن با مصر و سوریه تفاوتی نمی گذارد، توسل به یهوه صبایوت خدای اختصاصی اسرائیل که با هیچ قوم و ملت و خلق دیگری نظر عنایت بلکه حق توجه ندارد، مخالف اساس اعتقاد دینی ایشان است.
علاوه بر این اشکال عقیده ای که در این توسل تشبث به خدای خاص بنی اسرائیل وجود دارد، مشکل تازه قضیه در دلالت لفظ اسرائیل بر مفهوم جدیدی غیر از مصداق دیرین معهود از این کلمه است و آن کشوری و دولتی جدید متشکل از یهودیان آلمانی و روسی مهاجر در سرزمین فلسطین است که اینک به نام اسرائیل معروف شده است.
کثرت اتصال و اختصاص این مفهوم سیاسی و اعتباری جدید به لفظ اسرائیل، دیگر برای خدای اسرائیل در ذهن مردم عصر ما جز خدای دولت اسرائیل مفهومی ندارد که آن هم مانند ستاره شش پر دیگر مهر و محبت و طلسم نیکبختی دعا نویسی نیست، بلکه نشان رسمی این کشور نوزاد شمرده می شود. در این صورت توسل به خدای اسرائیل در روزی که دیگر مردم روی زمین از این کلمه مفهوم قوم مظلوم و آواره ای را در نمیابند که از ستم مسیحیان در رنج و عذاب باشد، بلکه دلالت بر مفهوم حکومتی نو ظهور دارد که به سعی انگلیس و آمریکا در قلب عالم به اسلام پدید آمده و با جنک و تصرف اراضی مسلمانان، اثبات وجود می کند...»
اصل اساسی پروتکل یهود که عامل تدوین آن « سازمان فراماسونری » است، زدودن دین از جوامع بشری می باشد. صهیونیسم سرٍٍٍّ موفقیت خود را در این مسأله می داند و می کوشد که این مهم را به انجام رساند. آنان می گویند:
«از همین نظر لازم است که ما ایمان به مذهب را ریشه کن نمائیم... و به جای آن ارقام محاسبات و موضوعات مادی را جایگزین سازیم... تا تمام ملل در صدد منافع خصوصی خود بر آمده و برای اغراض شخصی مبارزه نموده و توجه ای به دشمن مشترک خود نداشته باشند» .
شعار آزادی، برابری و برادری که تکیه کلام فراماسونرهاست در حقیقت سخن صهیونیسم است که آن را برای فریب ملل در دهان «بادران ماسونی » نهاده و تا کنون سود فراوانی از آن برده و خواهند برد. « زمانی که نوبت حکومت ما فرا رسد تکیه کلام خود یعنی عبارت آزادی، مساوات و برادری را عوض نخواهیم کرد بلکه مقصود خودمان را با الفاظی از قبیل «حق آزادی» و «وظیفه مساوات» و «هدف برادری» ادا خواهیم کرد و در نتیجه تمام حکومتها را به استثنای حکومت خودمان از بین خواهیم برد ... ما جاه طلبی ها و حرص و آز انتقام بی رحمانه و کینه را منحصر به خود می کنیم. ما هستیم که با ترور همه جا را احاطه می کنیم ...»
در واقع سرّمگویی که فراماسونری جهانی سعی در کتمان آن دارد، همان «زورگویی» است که خود آن را «مکر و تزویر» معنی کرده اند و در به کار گیری آن صبر و حوصله به خرج می دهند و می گویند:« با این وسیله ما به مقاصدی نا ئل می شویم که مستقیماً وصول به آنها امکان پذیر نیست و این سیاست اساس فراماسونری ما را که دیگران به اصول آن پی نبرده اند، تشکیل می دهد.»
بنا براین فقط زور می تواند در سیاست موفق باشد، به ویژه اگر توأم با استعداد فطری و رهبری قوم بنی اسرائیل باشد و به همین جهت شدت و خشونت اصل مسلم فریب و تزویر، بنیان فراماسونری را تشکیل می دهد. مهمترین راه برای پیشرفت«سیاست تزویر» سرّ نگهداریست و هرگز گفتار یک سیاست مدار نباید با عمل او مطابق باشد! ماسونهای صهیونیست باید بکوشند که هر چه بیشتر نفاق را درمزرعه دلهای ملل بپاشند و در عین حال آنان را به آزادی، مساوات و برادری مژده دهند :
«کلمات آزادی و مساوات و برادری کلماتی هستند که به وسیله آنها مأمورین ما ـ فراماسونرها ـ عده بسیاری را با شوق و شعف به زیر بیرق ما فرا خواندهاند و در عین حال این کلمات در حکم کرمهایی هستند که ریشه راحتی و آسایش کلیه ملل غیر یهودی را خورده و فاسد کرده است... خواهید دید که همین کلمات، فتح و پیروزی ما را فراهم خواهد نمود...»
امروز بدون هیچ شک و شبه ای هر توطئه استعمارگرانه و هر دسیسه استثماری توسط سازمانهای فراماسونری ـاین دست پروردگان صهیونیسم ـ طراحی شده و به اجرا در می آید، اما این امور چنان ماهرانه و مخفیانه انجام می گیرند که ملتها از آنها بوئی نمی برند. صهیونیسم خود اقرار دارد که:«اگر اغتشاشی روی دهد معنای آن این است که ما احتیاج به مشوب نمودن امنیت عمومی داریم تا در نتیجه قدرت بیشتری به دست آوریم و اگر توطئه ای ظهور کند، رئیس این توطئه قطعاَ یکی از خادمین وفادار ما خواهد بود. بدیهی است که هیچ کس جز ما در تعقیب کارهای فراماسونری نیست و ما هستیم که هدف نهایی خود را می دانیم...»
جالب آنکه صهیونیسم به این «خادمین وفادار» هم رحم نمی کند و پیشاپیش تکلیف آنها را نیز معین کرده است:
«در موقع ضرورت موجبات مرگ فراماسونرها را فراخم میسازیم و این طور وانمود می کنیم که آنها بر اثر بیماری معمولی جان سپرده اند!»
مفاسد فراماسونری و نقش آن در انحراف زن و نسل جوان
گرچه همواره سازمان فراماسونری سعی در پنهان کاری و انکار زشتی ها واعمال شنیع خود داشته اما کوشش آنان بی فایده بوده است زیرا از همان ابتدا – 1720 میلادی – دست آنان رو شد و همه دانستند که ماسونها اشخاصی کافر و ناپاکند که از هیچ گونه فسق و فجور إبا نمی کنند و از سری بودن جمعیت استفاده می کنند و گردهم جمع شده و ننگ آورترین اعمال را مرتکب می شوند.
به همین جهت بسیاری از مردم همیشه و در همه جا سعی کرده اند که اسرار این فرقه را افشا کرده و طشت رسوایی آنان را از بام بیندازند.
در عید میلاد مسیح (ع) به سال 1737 شاعری فرانسوی درباره فساد ماسونها سروده است:
از تمام نقاط کشور ما
این جماعت سقراط مآب به طرز ننگینی بیرون آمدند
با شور و غوغا، طفلی فریاد زد:
این دسته کیستند؟
به او جواب داده شد: اینها فراماسونرها هستند
که اگر ما اینجا نبودیم ،
دستی به سر و گوش تو می کشیدند!
در مهد فراماسونری یعنی انگلستان هم مردم به ماسونها خوشبین نبودند زیرا جسته و گریخته شواهدی علیه اعمال غیر انسانی آنان در دست داشتند. از نظر بسیاری، فراماسونها به «فرقه ژوزوئیت» شبیه بودند. در فاصله بین سالهای 1723 و 1730 کتاب ساموئل پریچار به نام بطون ماسونی انتشار یافت و سه بار تجدید چاپ گردید که در آن پرده از روی بسیاری از اعمال فراماسونها برداشت. کتاب کشف راز بزرگ فراماسونها نیز دست به افشاگری زد و نفرت عموم مردم را نسبت به ماسونها برانگیخت.مدح مستی دائم نام کتاب دیگری بود که منتشر گردید و چگونگی دائم الخمر بودن فراماسونرها و مقاصد ایشان را بیان داشت.
بسیاری از مردم جهان هنوز در این توهم به سر می برند که اعضای فراماسونری افرادی پاکدامن و تحصیل کرده می باشند، ولی مهمتر از همه اینکه در این ادوار یک تغییر فاحش در انتخاب اعضای فراماسونری و اسم نویسی آنها به عمل آمد، به این معنی که تا تاریخ مزبور در لژها فقط صاحبان منصب و مقام و نجبا، آرتیست ها ، نویسندگان، خطباء و بورژواهای بزرگ و کوچک راه داشتند و از این پایه تنزل نمی کرد. ناگهان در سال 1787، نیز طبقه اراذل و اوباش کوچه گرد قاچاقچی و راهزن و قاتل و جانی که همه از این راه امرار معاش می کردند، داخل فراماسونها شدند.
اسماعیل رائین می نویسد:
موقعی که نگارنده مشغول نگارش این کتاب [فراموشخانه و فراماسونری در ایران] بودم، به اتفاق خان ملک ساسانی به دیدن یکی از درباریان سابق که جدش و پدرش و حتی اقوامش جزو فراماسونری و فراموشخانه بودند و خود اونیز از نویسندگان و سرمایه داران بنام است، رفتیم. وقتی از او درباره فراموشخانه و اعمال شنیع و زشتی که آنجا انجام می شد، پرسیدیم با کمال صراحت گفت: در آنجا اعمال شنیع و زشتی صورت می گرفت.
به هر حال فراماسونری در سراسر جهان به بدنامی مشهور بوده و هست. از همان ابتدا مردم شاهد بودند که بزرگان فرقه ماسونی چگونه درفساد غوطه می خوردند. مردم می دیدند که سرور بزرگ فراماسونی از سال 1747 تا 1752 لردبایرون است. او لقب «بایرون بیعار» داشت و مشهور بود که از اوان جوانی به عمل شنیع همجنس بازی می پرداخت. او مدت هفت سال در رأس فراماسونی قرار داشت، در حالی که مردم انگلیس وی را از زشت کارترین افراد و رجال کشور می دانستند. او در یکی از مجالس شرابخواری، بدمستی را به جایی رساند که یکی از اقوام خود را کشت...
برخلاف آنچه که ماسونها در قانون اساسی خود اظهار می دارند و می گویند که زنان را در فرقه خود نمی پذیرند، عملاً از عنصر زن به عنوان وسیله ای موثر در پیشبرد مقاصد خویش بهره می برند. آنان خود اعتراف کرده اند که « ...در یک قسمت از امور عمال و شاگردان مکتب ما و در قسمت تفریحات زنهای ما جوانی – نسل جوان ملل – آنها را تباه می کنند» .
فراماسونهای اروپا مجامع لهو و لعب خود را در لژ تشکیل می دهند و در این گونه مراسم که به نام مهمانی سفید مشهور است زنان نقش اساسی را به عهده دارند. با شواهدی که نویسندگان کتب درباره فراماسونری ارائه می دهند، معلوم می گردد که محافل ماسونی از زنان نیز ثبت نام و آزمایش به عمل می آمده و از آنجا که داوطلبین ورود به فراماسونری در حین آزمون می بایست عریان باشند، می توان به رذالت و پستی اخلاقی ماسونها پی برد.
«آلمراس مولف تاریخ جدید کاگیلوسترو – ژوزف بالسامو – نوشته است که پیروان اناث از میان آرتیست ها، رقاصه ها، دهاقین و سایر زنانی که کمتر پای بند خرافات بودند، ترکیب می یافت و به طور خلاصه فراماسونری به صورت ظاهر عبارت بود از مجالس رقص و جشن ومهمانی...»
زنها حتی به مقام ریاست محافل هم رسیدند و وجود آنان که از معروفه ها بودند به کار برادران ماسونی رونقی خاص بخشید. جاذبه این گونه محافل، زنان قدرتمندی چون ماری آنتوانت و دوشس دوبوربون را به سوی خود کشید.چنانکه ماری آنتوانت به مادام دولامبال نوشت: من با کمال اشتیاق آنچه در محافل ماسونها که شما رئیس آن هستید، واقع شده بود خواندم و بسیار برایم مشغول کننده بود. بر خلاف آنچه ملکه فرانسه می پنداشت، در محافل ماسونی تفریحات سالم وجود نداشت بلکه ضیافت هایی برپا می شد که موجدین آن جز بدبختی برای زنان و مردان به بار نمی آوردند.
امروز نیز عضویت زنان در محافل ماسونی بیش از پیش گسترش یافته و طرح صهیونیستی برای فساد جوانان از جزیره پاتایا در تایلند تا سواحل میامی در خاک آمریکا به سرعت اجرا می شود و براداران ماسونی بر فاحشه خانه ها، قمارخانه ها، کلوپ ها ومیکده ها نظارت دارند. آنان با کمال بی شرمی از تصاویر برهنه زنان در برانگیختن جوانان و توزیع فیلمهای مبتذل میان ایشان در سراسر عالم، استفاده می کنند. حتی دیپلم های ماسونی نیز تصاویر عریان زن را به همراه دارند.
مصرف الکل که امروزه در بین جوانان بیداد می کند برای ماسونها همان اندازه اهمیت دارد که تخریب زراعت و کشاورزی کشوری می تواند داشته باشد زیرا صهیونیست ها به نیروی کور توده ملت ها تکیه دارند و جسورانه آنان را به سوی فساد می رانند.
ما قیمت لوازم اولیه مورد احتیاج مردم را بالا می بریم و سعی می کنیم به کشاورزی و زراعت رغبت نشود و در نتیجه قیمت ها بالا رود. مخصوصا توجه داریم که منابع مولده محصول کمتری بدهد و برای این کار کارگران را به هرج و مرج تشویق می کنیم و با مشروبات مضر آنها را از پای در می آوریم...
ما نسل جوان را اصول تربیتی که بر اساس فرضیه های غلط استوار نموده ایم فاسد می کنیم و بدون اینکه در قوانین موجوده ظاهراً تغییری اساسی بدهیم در آنان تغییرات ضد و نقیض به وجود آورده و نتیجه هایی به میل خود به دست می آوریم.